من...

افسانه هر وقت شعر هام رو میخوند با دو دست می زد روی گونه هاش و با اون لهجه ی قشنگ اصفهانیش میگفت:

"به خدا اگه یکی غیر از من که دو ساله با هات دوست و هم اتاقی هستم ، این شعر های تو رو بخونه ، فکر میکنه حسابی عاشقی." معصوم عزیزم هر وقت شعر هام رو می شنید نگاه مرموزانه ای بهم می کرد و با لهجه ی شیرین سرایانیش می گفت:"از دست تو. بعضه وقتو ادم ندنه در مورد تو چطور قضاوت کند " و اکرم عزیزم که شاید نزدیکترین دوست توی زندگی بهم بوده و هست و خودش تجربه ی عاشق شدن رو داشت ، هر وقت شعرهام رو میخوند نگاهی به دفتر شعرم و نگاهی تو چشمهام مینداخت و می گفت:"اگه از تموم گوشه موشه های زندگیت خبر نداشتم و این شعر ها رو می خوندم با خودم میگفتم: این حتما یه مرگیش هست.خیلی دلم میخواد بدونم اگه یه روزی... خیلی دلم می خواد بدونم اون وقت شعرهات چه جوری میشه؟!!!!"

و این حرف ها برای من تازگی نداشت. اما...

من همیشه تنها بوده ام. در تنهایی خودم برای خودم خندیده ام، گریه کرده ام، عاشق شده ام، و حتی چند بار هم مرده ام .من در اتاق تنهایی هایم هزاران بار عاشق شده ام. اما نه عشق زمینی! شعار نمی دهم و نمی گویم که عاشق یک عشق آسمانی هم شده ام نه...من فقط همیشه از آنچه در اطرافیانم دیده ام هزاران شخصیت مشابه برای خودم و برای مخاطبان شعر ها و رمان هام ساختم و بعضی وقتها هم به جای اونها برای مخاطب هاشون از عشق گفتم . من هیچ وقت توی اتاق تنهاییهام دلتنگ کسی نبودم ،اضطراب نداشتم ، به عشق هیچکی نخندیدم، و شهر چشمهام رو به روی عشق هیچکی نبستم و هیچکی هم بهم خیانت نکرده . هیچکی به اشکهام نخندیده هیچکی یه شب بارونی رهام نکرده و حالا نمی دونم اما به نظر خودم شاید بهترین تجربه ی این روزهای جوونیم اینه که ...و نمیخوام بگم نباید عاشق شد. نه ...با وجود اینکه خودم هیچ وقت عشق زمینی رو تجربه نکردم اما هیچ وقت عشق اطرافیانم رو به تمسخر نگرفتم. حتی نوع غیر منطقی و عجیب غریبش رو . حتی همیشه به دوستای خودم هم گفتم که " سعی کنین هیچ وقت عاشق نشین(حداقل به عنوان یه دختر) اما اگه یه روز عاشق شدین ، تقدس عشق رو با خیانت پایمال نکنین" آره...خیلی ها بهم گفتن دلسنگی، در مورد عشق و زندگی سخت گیری می کنی. اما اونا دلیل این  برخورد های من رو نمیدونن. من همین کار رو هم به خاطر عشق می کنم . من میگم "عشق اونقدر مقدسه که نباید الکی الکی عاشق شد. نباید عشق رو از تو نگاه هر رهگذری تو قلبت بکاری" و خلاصه اینکه :

" به هر علاقه ای نگو عشق، به هر خاطر خواهی نگو عاشق، به هر فداکاری نگو ایثار عشق."

نظرات 7 + ارسال نظر
کیمیا جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:58 ق.ظ http://www.kimiya-money.blogfa.com

آینده از آن کسانی است که امروز تجارت الکترونیک را جدی بگیرند.آینده از آن کسانی است که امروز تجارت الکترونیک را جدی بگیرند.

سلام دوست عزیز ما برای کسب درآمد از اینترنت محیطی شفاف و ساده برایتان مهیا نموده ایم .....خسته نباشین ...مطالب جالب و جدیدی رو در مورد تنها راه(( قانونی ))کسب درآمد از اینترنت در (ایران ) توسط یک سایت فرهنگی و3شرکت بزرگ ایرانی باحمایت کلیه بانکهای سیستم طرح شتاب..... که موفق به راه اندازی سیستم بازاریابی شبکه ای جالبی شده اند....و شمامیتوانید از هر نظر به آن اطمینان داشته باشید ...را نوشته ام......
حال این امکان برای شما فراهم شده ، آن هم از طریق یک مشارکت عادلانه و در داخل ایران عزیز.. من به شما عزیزان توصیه می کنم مطالب وبلاگم را تا به آخر با دقت مطالعه نمایید.واز مزایای بی نظیر آن برخوردار شوید...
ارسال رایگان کلیه محصولات فعلی سایت برای همه اعضای ویژه ....
5 تا 15 درصد تخفیف در محصولات داخلی سایت(کتاب، سی دی و کارت اینترنت و کارت تلفن).
10 تا 20 درصد تخفیف در فروش کتب خارجی با دلار 220 تومان
ارائه یک آریا کارت بنام شما با اعتبار یک ساله(قابل تمدید برای سالهای متوالی)، به عنوان یک کارت اعتباری داخلی با استانداردهای بین المللی
ارائه مستر کارت به اعضا در آینده ای نزدیک و..............
امکان کسب درامدی بسیار عالی و بی نظیر برای شما تا سقف .....

فرصتهای مناسب در زندگی به ندرت پیش میایند.....شانسی که شاید دیگر سراغ شما نیاید!!!!!! با بهترین آرزوها...

http://www.kimiya-money.blogfa.com

[ بدون نام ] جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام سمانه عزیزم
من هم می گم هم عشق زمینی هم عشق اسمونی
اما اگر ما یکدیگر را دوست بداریم ،
او در ما ساکن خواهد شد و عشق او در ما به کمال خواهر رسید اون وقته که هر دوتاشو داریم
یا او

مصطفی جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:15 ق.ظ http://haker2001.tk

سلام
سمانه خانوم قشنگ می نویسی
اگه لینک بزاری من موافقم با تبادل
لطفا لینکمو بزار

وب نگار جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:28 ب.ظ http://www.weblognameh.blogsky.com

متشکر از نظری که در وبلاگ من گذاشتی .
در مورد عشق :

پای اگر خورد به سنگ
سر ، اگر به در
راه چاره بسته نیست .
لیک اگر که دل ،
بی طنین عشق
کند درنگ
چاره جز مرگ نیست .

احسان شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:15 ق.ظ http://ehsan3.blogsky.com

ممنون که سر زدی و نظر دادی.مطلب شما هم عالی و زیبا بود.
یا علی

علی یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:32 ب.ظ

سلام . سمانه عزیز خیلی زیبا بود اما چرا ایجازه این که کپی کنیم و یادگاری نگه داریم به ما نمیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟خوشحال میشم برام اف بیزاری قربانت علی

اکرم یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام سمانه خانوم
امشب با حسین اومدیم کافی نت و وبلاگ قشنگت رو دیدیم
بهت تبریک میگم
واقعا عالیه ....
امشب با حرف هات یاد اتاق ۲۰۴ افتادم و میدونم که تو الان عاشق نیستی ولی مطمعنم یه شاهزاده با اسب سفید ....
به امید موفقیت روز افزونت ....
۱۳۸۳/۰۷/۱۰
۲۰:۴۵

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد